۱۳۹۲ اسفند ۲۹, پنجشنبه

السلام علیک یا 1393

 
مجموعه‌ي كارهايي كه با آگاهي در جهت استقبال از حال خوب،  سال خوب انجام مي‌ديم
همان ساحري‌ست
 مهندسي،  قصد
اسمش برای گوش، ایجاد التهاب می‌کنه
اما در عمل تک تک ما در حال انجامش هستیم
این‌که تو یک لیوان آب رو هر روز در راس ساعتی مشخص از پنجره بریزی بیرون
با باور این‌که، این عمل موجب رسیدن تو به خواسته‌است می‌شه
من ضامن
که رد خور نداره جواب می‌ده
اصولن از جایی که ما از اراده‌ی خالقیم، جنس اراده‌ی ما از توجه اوست
ما هم کافیه چیزی رو باور کنیم
می‌خواد سوسکی نشسته بر دیوار
یا دخیلی بر شاخه‌ی درخت
داستان جنس باور ماست که کار می‌کنه
مذهبی‌یون بهش می‌گن ایمان
اما ایمان سپردن همه چیز بر عهده‌ی او و به راه خود رفتنه که باوری سخت عظیم می‌خواد
اما قصد مجموعه‌ی رفتاری‌ می‌شه که ما با نیتی مشخص، نظام مند و قوی
ان‌قدر انجام می‌دیم تا راه رو مثل مته باز می‌کنه
مثل کارهای این چند روزه‌ی من
با آگاهی به این‌که
ذهن من ، جانم، تک تک سلول‌هام به این سنن خو گرفته و غیابش موجب دردسر می‌شه
که نه از سر باور من 
که از باب جبر 
چرا عاقل کند کاری اصلن؟

 


از امروز بسیار بسیار خوشنود و رضایتمندم
امیدوارم سالم هم همین‌طور پایکوبان و رقص‌کنان به پیش بره
بسیار سال تحویل دل‌چسب و مطبوعی بود
و چیزی که حس نکردم تنهایی‌م بود
از هر آجر و هر خونه صدای عید بود و نور و رنگ و سرور
حسی که هیچ کجای دنیا نیست
پارسال فهمیدم
عید یعنی این‌جا بودن
به دست بوس خانم والده دویدن و عیدی گرفتن
با خانواده گفتن و خندیدن
عید یعنی دیدن فامیل، حتا اگر سالی یک‌بار
این جابه‌جایی پیوندگاه این عید دیدنی‌ها که گاه مسخره هم می‌شه
تو نرفته اون می‌آد
باعث حرکت کانون ادراک در زمان می‌شه و خاطرات قدیمی و .... 
باور کن همه‌اش خوبه


 
خدایا سال‌مان را به
مال‌مان را بیش
احوال‌مان را خوش
لب‌های پر خنده
خواب پر آرامش
راه‌های بس فراخ
نورانی و هموار
همراه امسال‌مان کن













آسمان فیروزه‌ای تهران که مدتی نایاب بود رسید










اصلن فکرش هم نکن که عطر این شبد، گشنیز یا اسفناج کوچکترین شباهتی به چیزی که شما از مغازه می‌خرید داشته باشه
گشنیز یعنی جاری شدن لذت در ریه
یا طعم دزدانه‌ی شبد
خلاصه که نمی‌تونم باغچه داشته باشم
اما در همین ایوان طبقه‌ی چند،‌ مزرعه دارم حالش رو می‌برم
من با همین شادی های کوچک دل خوش می‌شوم
با یک بغل امین‌الدوله به عشق می‌رسم
به ظهرهای تابستان و خلاصی از درس
دوچرخه سواری بین میدان های کوچک نارمک

 



و بالاخره این هم سفره‌ی ساحری امسال


                             







در ضمن
من‌که اینم ، می‌شم مایه‌ی امیدواری برخی از شما که 
می‌شه در سن حواهم،  به فردا دل خوش بود

سیل کن سفره‌ی هفت سین خانم والده که از همه‌ی ما تنها تر و 
همیشه بزرگترین سفره‌ی اهل بیت در خانه‌اش کسترده شده
این چیزها ربطی به سن و سال نداره
این‌که قدر هر آن‌چه که هستی را بدونی




ای سال نو بغل باز کن که من اومدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...